همزمان با تدارک تحریمهای جدید، از جمله منع دسترسی بانکهای کلیدی روسیه به سیستم اصلی پرداخت جهانی، روز یکشنبه نیروهای روسیه به تأسیسات نفت و گاز در اوکراین حمله کردند که جرقه انفجارهای بزرگی را برانگیخت.
علیرغم اصرار غرب و انکار کرملین، سرانجام با صدور فرمان «عملیات نظامی» علیه کییف توسط ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در روز پنج شنبه بیستوچهارم فوریه (پنج اسفند)، شعلههای جنگ در اوکراین زبانه کشید.
جنگ پس از ماهها استقرار سنگین نیروهای نظامی روس در نزدیکی مرز اوکراین و هشدارهای مکرر غرب و اوکراین نسبت به این اقدام آغاز شد.
روسیه این اقدام را واکنشی به نادیده گرفتن دغدغههای مربوط به امنیت ملی خود و گسترش ناتو به سمت شرق تلقی میکند. در مقابل غرب ضمن رد تقاضاهای روسیه، وعده داده تحریمهای بیسابقهای را علیه روسیه برقرار سازد.
فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز بهنامِ آمریکایی با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی امریکن پرپس با عنوان «حرکت بعدی در اوکراین چیست؟» تلاش داشته تا از نیات پوتین در جنگ اوکراین رمزگشایی کند.
سرانجام بالون به هوا خواست و ولادیمیر پوتین حمله گسترده ای را به اوکراین ترتیب داد. در مرحله کنونی، احمقانه است که سعی داشته باشید پیشبینی کنید این جنگ چگونه پیش خواهد رفت. جنگها هرگز آنطور که طراحانشان پیشبینی میکنند، پیش نمیروند و جنگ فعلی نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. با این حال، باید روی اهداف استراتژیک پوتین متمرکز شد تا برای مقابله با آنها آمادگی داشت.
مقیاس حمله اولیه نشان می دهد که او قصد اشغال کل کشور را دارد، زیرا او از جبهههای شمال، جنوب و شرق به اوکراین حمله کرده است. با این حال، به نظر من بسیار بعید به نظر میرسد که این برنامه غایی او باشد. همانطور که بسیاری از متخصصان باتجربه نظامی تصدیق کردهاند، حتی ۱۹۰ هزار سربازی که او جمعآوری کرده، برای اشغال یک کشور تقریبا ۴۰ میلیون نفری یا شهری مانند کیف با ۲.۸ میلیون نفر کافی نیست. چنین هدفی، به لحاظ تلفات و مدت زمان مورد نیاز، به شکل سرسامآوری پرهزینه خواهد بود. در این شرایط هدف ساقط کردن اقتصاد اوکراین، محتملتر به نظر میرسد.
ساقط کردن اقتصاد اوکراین
با این حال، هدف ساقط کردن اقتصاد اوکراین، محتملتر به نظر میرسد. این امکان وجود دارد که حملات اولیه در راستای از بین بردن هرچه بیشتر زیرساخت های نظامی اوکراین، تحقیر دولت و سقوط آن باشد. انزوای کشوری که به یک منطقه جنگی فعال تبدیل شده، خسارات اقتصادی طولانی مدتی را به دنبال خواهد داشت.
به نظر من، باید توجه بیشتری به سواحل دریای سیاه به عنوان یک هدف روسیه داشته باشیم. به نظر قابل اهمیت میآید که نیروهای روسی در اودسا فرود آمدهاند. اوکراین صادرکننده عمده کالاهای کشاورزی است و به بنادری مانند ماریوپول، خرسون و اودسا متکی است. آنها قبلاً توانستهاند ماریوپول را تحت فشار قرار دهند که مشرف به دریای آزوف است که روسیه عملاً آن را کنترل میکند (کشتیهایی که از آزوف خارج میشوند باید از تنگه کرچ بین کریمه و روسیه عبور کنند). این امر اودسا را به عنوان هدف بزرگ جلوه میدهد. اگر روسیه بخش اعظم ارتش اوکراین را نابود کند، استانهای لوهانسک و دونتسک را اشغال کند و سپس سواحل دریای سیاه اوکراین را ببندد، کیف را در موقعیتی کاملاً ناپایدار قرار خواهد داد.
نقش حیاتی ترکیه
بنابراین اکنون باید دریافت که چگونه میتوان از طریق دریای سیاه خط حیاتی را برای اوکراین باز نگه داشت. روسها عملاً محاصرهای را اعمال کردهاند که شکستن آن نیازی مبرم است. در این زمینه باید به ترکیه توجه زیادی داشت. ترکیه اخیراً یک قرارداد تجاری دوجانبه با اوکراین امضا کرده و در مواردی مانند تولید هواپیماهای بدون سرنشین با کیف همکاری میکند.
کنترل ترکیه بر تنگه بسفر به آنها اهرم قابل توجهی در برابر مسکو میدهد. به موازات آنکه اردوغان خود بخشی از حرکت جهانی به سمت اقتدارگرایی بوده، به وضوح روسیه را هم به عنوان یک تهدید میبیند و در تلاش برای تقویت اوکراین به عنوان یک وزنه تعادل است. واقعگرایی سیاسی مستلزم آن است که دشمن دشمن، حداقل به طور موقت، دوست به حساب میآید. فرصتهای سیاسی دیگری نیز وجود دارد –از جمله اینکه چین مقدار زیادی غلات از اوکراین خریداری میکند و از اینکه روسها این عرضه را قطع کنند خوشحال نخواهد شد.
در آمریکا هر آن کس که طی هفتهها و ماههای گذشته نسبت به روسیه ابراز همدردی یا بهانهتراشی کرده -از جمله آنهایی که پوتین را «نابغه» خطاب کردهاند، یا آنهایی که به تبرئه رئیسجمهور سابق دونالد ترامپ در اولین استیضاح او رأی دادهاند- باید بیش از این پاسخگوی رفتار و گفتار خود باشند. این موضوعی است که در آینده بدان خواهمی پرداخت./شلتوک